سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
علمی-فرهنکی-هنری-ورزشی

فقط بگو یا زهرا


بعد از روزها انتظار حالا وقتش رسیده بود که ادای نظر کنیم

اعتکاف و روزه گرفتن در خانه خدا ، لذت بسیاری داشت و شوقی وصف ناشدنی!

بعد از نماز و دعا، دنبال یک نقطه دنج می گشتیم تو مسجدالحرام که راحت استراحت کنیم و اعمال انجام دهیم و موقع خواب هم پشت به کعبه نباشیم تا خدای ناکرده بی‌احترامی به خانه خدا نکرده باشیم.

نقاط مختلف حرم را چرخیدیم و آخر سر هم در طبقه بالای مسجدالحرام، کنار یک ستون مستقر شدیم.

بعد از کلی خستگی و کم خوابی های شب های اخیر و ضعف ناشی از تشنگی و گرسنگی، همگی کنار ستون خوابمان برد.

کمی بعد یک دفعه ، لگد محکمی به پهلویم خورد، بلند گفتم ((یا زهرا)) 

شرطه وهابی نگاهی کرد و یکی دیگر حواله کرد، باز هم گفتم: ((یا زهرا)) 

یکی هم زدند به پهلوی سید مهدی،بلند گفت: (( یا زهرا )) 

قیافه هایمان داد می‌زد ایرانی هستیم، آنها بغض شیعه را در دل داشتند، بغض علی را، هر شش نفرمان را با خشونت بیدار کرده بودند.

یاد مظلومیت مادرمان افتادیم ، چشمهایمان از اشک پرشد ، فقط گفتیم: (( یا زهرا ))




موضوع مطلب :

       نظر
دوشنبه 91 اردیبهشت 4 :: 10:33 صبح
نیما